محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

امانت خدا

روز به روز شیطون تر

16/02/2013 سلام فسقلی مامان اول از همه باید بگم منو ببخش مامانی که دیر به دیر میام و از شیرینکاریات و حتی شیطونیات مینویسم. راستش به خاطر اینه که تموم وقتمو تو پر کردی و همش در خدمت توام و اصلا به هیچ کار دیگه ای نمیرسم . ماشالله هر چی بزرگتر میشی فضولیات و شیطونیات هم بیشتر میشه و به وسایل خونه کنجکاوتر میشی و ما باید بیشتر و بیشتر مواظبت باشیم. تقریبا همه وسایل روی کمدارو که دستت بهشون میرسید و مخصوصا اونایی که خطرناکه رو جمع کردیم و بالا گذاشتیم تا دور و برت خالی بشه و تو راحت تر به خونه گردیت ادامه بدی. اما تو هرچه که قدت بلندتر میشه تلاشت برای رسیدن به وسایل بالا هم بیشتر میشه . و اون روز که به اونا برسی .... دیگه باید کلا ا...
28 بهمن 1391

یه شب سخت

02/02/2013  سلام جگرگوشه مامان یه چند روزیه به خاطر دندونات داری اذیت میشی وهرچی دستت میادو میکنی تو دهنت و با شدت و حرص تمام با دندونات فشارش میدی. یا همش دندوناتو رو همدیگه می ساوونی و اینا نشون از اینه که لثه هات میخاره. بدتر از همه اینکه شبا تو خواب بی تاب میشی و هی خودتو این پهلو و اون پهلو می کنی یا رو شکم می خوابی ولی انگار تو هیچ حالتی اروم نمی گیری و یه چیزی اذیتت می کنه.میدونم عزیزکم درد داری ولی کاری از دست ما بر نمیاد و فقط با چهار قل و ایه الکرسی خوندن و دعا کردن به خدا میسپاریمت وازش میخوایم کمکت کنه طاقت بیاری واین دردو راحت تر بتونی تحمل کنی .تا این مرحله هم به خوبی بگذره.   اما دیشب به هرسه ت...
14 بهمن 1391

9 ماه و17 روزگی

25/01/2013 سلام عشق زندگی مامان هرچی بزرگتر میشی شیرین تر میشی ,نازتر میشی,جذابتروبامزه تر میشی,دوست داشتنی تر میشی /ناگفته نمونه بلا وشیطونترم میشی/ هرچی بزرگتر میشی منو بابایی بهت وابسته تر میشیم و بیشتر و بیشتر عاشقت میشیم... وای که تو چقدر شیرینی, چقدر ماهی , چقدر نازی, قربون اون چشمای قشنگت برم که اینقدر معصومانه نگام میکنی. یه نگاه تو رو به تموم دنیا نمیدم.قربون اون لبهای خندونت بشم الهی !  وقتی میخندی غصه از دلم میره...     عزیز دلم, قشنگم! شدی تموم دنیای منو بابایی, زندگیمون , فکرمون, روحمون... نفسمون به نفس تو بسته است.نمیدونم وقتی تو رونداشتیم چطور زندگی میکردیم اصلا زنده بودیم?...
6 بهمن 1391

خونه محمد امین

20/01/2013  سلام ارامش دل مامان♣ این روزها از بس شیطونو بلا شدی یه جا بند نمیشی ودائم در حال سر در اوردن از وسائل خونه ایی. از دست این کنجکاوی تو هیچ چیز در امون نیست . تا یه چیز جدید اضافه میشه سریع پیداش می کنی و بررسی های لازمو  روش انجام میدی البته به روش خودت یعنی با تو دهن کردن...   وقتی بابایی خونه نیست باید چهار چشمی مواظبت باشم وروجک و یه ثانیه هم تنهات نذارم واسه همین به هیچ کارم نمیرسم و تموم وقت در خدمت توام. و وقتی میاد خونه شیفتمون عوض میشه و تو رو میسپارم به او و خودم به کارای خونه میرسم . تو هم وقتی یکی پیشت باشه با خیال راحت تر به کارت که به هم ریختن خونه است ادامه...
1 بهمن 1391

اولین مرواریدهای محمد امین

 13/01/2013  سلام دلبند مامان رویش اولین مرواریدهات مبارک.... وقتی این مرواریدای سفیدوبراق ازصدف دهان کوچولوت جلوه نمایی می کنن قیافت خیلی جذابترو بامزه ترمیشه ودل همه رو می بری. ولی خودمونیم ها با اینکه خیلی نازتر شدی ولی بازم دلم واسه اون دهان خندون ولی بی دندونت تنگ میشه . خب ! چه میشه کرد اینم یکی دیگه از نشونه های بزرگ شدنته وحالا دیگه از نوزادی دراومدی ووارد مرحله کودکی شدی. حالا میفهمم دلیل اون همه بی قراریوگریه و بهونه گیریا وزود به زود بیدارشدنای شبانه روو تو مدت 2 ماه خیلی کم وزن اضافه کردنو ولاغروضعیف شدن وهی مریض شدناتو همشون واسه این بود که تو وجود نازکت داشت یه اتفاق مهم می افتاد واین مقاومت زیاد...
24 دی 1391

9 ماهگی

 08/01/2013 سلام گل پسر مامان 9 ماهگیت مبارک.♥ 9 ماهه وارد زندگیمون شدی (البته در اصل 18 ماهه که با ما همراهی) و از برکت وجودتو نه تنها خونه و زندگیمون بلکه قلب و روحمون نور باران شده . 9 ماهه که افتخار مادری کردن برای تو نصیبم شده و قلبم هر لحظه از عشق تو سرشار میشه وروز به روز این محبت و عشق مقدس عمیق تر و عمیق تر میشه. 9ماهه که هر روز که میگذره شیرین تر و خواستنی تر میشی و منو بابایی بیشتر و بیشتر عاشقت میشیم. نه تنها ما بلکه پدر بزرگا و مادر بزرگا و عموها و خاله ها و دایی جونت و.... هم عاشق لبهای پر خنده و خوشرویی تواند و هر لحظه دلشون واسه تو تنگ میشه. پسر قشنگ ما... این روزها ...
20 دی 1391

8 ماهگی

10/12/2012 سلام نازدونه مامان 8 ماهگی مبارک♥ باید بگم این روزهاحسابی منو بابایی رو شگفت زده کردی اخه خدارو شکر شاهد پیشرفتهای لحظه به لحظه تو برای رسیدن به یکی از مهمترین مراحل زندگیت هستیم . بذارازاولش بگم : چند روز قبل که مثل همیشه داشتی برنامه کودک رو از شبکه هدهد می دیدی و همزمان داشتی با نی نی لای لای ات هم بازی می کردی یهو دیدم که برای اولین بار دستتو از نی نی لای لای گرفتی و یه چند دقیقه ای روی دو زانوات نشستی و بعد اروم اروم خودتو از روی زمین بلند کردی خیلی سعی کردی وایستی ولی نتونستی / و بعد از چندثانیه دوباره روی زمین نشستی .   از اون به بعد از هرچیزی کمک میگیری و می شینی و هر بار مدت زمان بیشتری ...
19 آذر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امانت خدا می باشد